تروماهای کودکی چگونه روابط ما در بزرگسالی را تحت تاثیر قرار می دهند؟

به گزارش پیامک خنده، آسیب ها و تروماهای کودکی باعث می شوند که یک فرد شرایط روحی متفاوتی را تجربه کند. کسانی که تجربه های سختی از سر گذرانده باشند، درک متفاوتی از معنی آرامش، صلح و روابط انسانی خواهند داشت و به احتمال زیاد برای درک مرزهای شخصی و رفتارهای نرمال در جامعه با چالش های زیادی روبه رو خواهند شد و مدام الگوی رایج روابط را مورد نقد قرار خواهند داد زیرا رفتار طبیعی از نظر آن ها متفاوت با بقیه است.

تروماهای کودکی چگونه روابط ما در بزرگسالی را تحت تاثیر قرار می دهند؟

یک کودک در حال رشد ، بی وقفه در حال الگو برداری از محیط اطرافش است و شخصیتش در تعامل با حلقه نزدیکانش شکل می گیرد. اگر کودکی در محیط ناامن رشد کند و اطرافیانش رفتارهای ناسالم و آسیب زننده زیادی داشته باشند، به سرعت روی رفتار او اثر می گذارند و کودک رفتارهای غلط آن ها را تقلید خواهد نمود.

برای شناخت و اصلاح رفتارهای مخرب دوره بزرگسالی ضروری است با نگاهی ژرف به گذشته فرد بنگریم و رد آسیب ها و تروماهای کودکی او را آنالیز کنیم. بیشتر افراد بالغی که با اختلال عملکرد در روابطشان روبرو هستند، همان بچه هایی هستند که شکل صحیح ارتباط را نیاموخته اند و برای درک مرزها و الگوهای رفتاری که از نظر بقیه نرمال و بدیهی هستند، مشکل دارند.

در این مقاله از خبرنگاران مگ، 10 رفتار آسیب زای رایجی را آنالیز می کنیم که تروماهای کودکی، بر رروابط بزرگسالی ما تاثیر می گذارند و اختلال ایجاد می نمایند با ما همراه باشید.

1. ترس از رها شدن

بچه هایی که از طرف والدین، پرستار یا مربیان نادیده گرفته شده یا رها شده باشند، اغلب در بزرگسالی با ترس شدیدی از تنهایی و رها شدن دست و پنجه نرم می نمایند. ممکن است خود فرد از وجود چنین ترسی مطلع نباشد اما در موقعیت های روزمره، احساسات ناخوشایندی تجربه کند.

این یکی از تروماهای کودکی است که اغلب به صورت حسادت، میل به سلطه طلبی و وسواس مالکیت ظاهر می گردد و فرد زمانی که تنها می ماند، با نزدیکان خود مشاجره می نماید یا عزیزانش را مشغول به کاری می بیند، به شدت احساس بی قراری و اضطراب می نماید و از تسکین دادن خود ناتوان است و سعی می نماید با تماس های پی درپی، محبت کردن بی مورد و حتی خشونت ورزی، توجه آن ها را به سمت خود برگرداند.

2. آستانه تحریک پذیری پایین

شاید کسانی را دیده باشید که به آسانی از دیگران آزرده خاطر می شوند و واکنش های افراطی نسبت به یک موضوع کم اهمیت نشان می دهند. به احتمال بالا، چنین افرادی در محیطی رشد نموده اند که زیاد مورد انتقاد قرار گرفته اند و از این کار آزرده شده اند و آموخته اند که فردی دارای نقص های غیرقابل تحمل هستند. آن ها با یک نقد یا نظر منفی کوچک به شدت آشفته می شوند و راه گفت وگو و حل مسئله را می بندند زیرا در کودکی به این باور رسیده اند که نقص های فراوانی دارند و هر کسی که به یکی از این نقص ها اشاره کند، سعی در ابراز ناخشنودی، آزردن و تحقیر آن ها دارد.

3. احتیاج به خلوت بیش از میزان

بچه هایی که در یک محیط پر هرج و مرج یا غیرقابل پیش بینی با سطح استرس بالا رشد می نمایند، اغلب سیستم عصبی مرکزی شان در حالت هوشیاری دائمی قرار می گیرد و در بزر گسالی تبدیل به شخصی می شوند که در زمان حضور در جمع، احساس تنش دارند. آن ها برای آرام کردن این علائم اضطراب، عصبی بودن و ترس به زمان زیادی برای خلوت کردن احتیاج دارند و ترجیح می دهند در خانه بمانند یا فقط به محیط های کنترل شده رفت وآمد نمایند.

احساس ناامنی، احتیاج به خلوت گزینی بیش از حد و بی میلی به معاشرت با دیگران موضوعاتی هستند که می توانند در اثر تروماهای کودکی ایجاد شوند. همه این احساسات در دسته بندی اضطراب اجتماعی قرار می گیرند که در آن، فرد با تنها با کنترل محیط اطراف خود به احساس امنیت و آرامش خاطر دست می یابد.

4. اعتقاد نداشتن به برابری و همکاری در رابطه

گاهی ضربه ها و تروماهای کودکی باعث می شوند شخص درک نادرستی از روابط انسانی داشته باشد و نتواند نقطه تعادل بین وابستگی کامل و استقلال تام را تشخیص دهد. فردی که در کودکی آسیب روحی دیده و هیچ پیش زمینه ای از همکاری و برابری ندارد، احتیاج به آموزش و مشاوره دارد تا بتواند به یک نقطه مطلوب در رابطه با اطرافیانش برسد. چنین شخصی معمولا به مشارکت همه اعضای خانواده در کارهای خانه راغب نیست و ترجیح می دهد تک رو و دارای استقلال رای باشد.

برای مثال افرادی که یک احتیاج خاص مانند تامین اقتصادی یا مراقبت از اعضای خانواده را به طور کامل بر عهده می گیرند اما هیچ توجهی به سایر احتیاجهای عاطفی عزیزانشان نمی نمایند، معمولا کسانی هستند که در کودکی اعتماد و وابستگی سالمی تجربه ننموده اند و از صمیمیت و همکاری پرهیز می نمایند.

5. ترک نکردن روابط سمی

همان طور که آغاز یک رابطه مهارت هایی لازم دارد، تمام کردن همان روابط هم اصولی دارد. همه ما روابط کاری یا محبت آمیز ای تجربه نموده ایم که بعد از مدتی آزاردهنده شده و کارکرد مثبت خودشان را از دست داده اند. برای بیرون آمدن از چنین روابطی باید به میزان کافی به خودتان مطمئن باشید و با قدرت، کسانی که به شما ضربه می زنند را کنار بگذارید.

اما موضوع همواره به این سادگی نیست. بزرگ شدن در خانواده های پرتنش و داشتن والدین بی توجه که درگیر اعتیاد، امراضی جسمی مزمن یا بیماری های روانی درمان نشده هستند، دست به دست هم می دهند تا یک احساس گناه قوی در وجود کودک شکل بگیرد و به او بقبولاند که به میزان کافی خوب و دوست داشتنی نیست. این کودک در روابط آینده فردی خواهد شد که با احساس ارزشمند نبودن دست به گریبان است و هر رابطه سمی و آزاردهنده ای را به صرف تنها نبودن تحمل می نماید.

6. مشاجره مداوم در روابط یا اجتناب از درگیری به هر قیمتی

همه روابط انسانی دارای حدی از اختلاف نظر و تعارض هستند که با مدیریت طرفین رابطه قابل حل است اما بچه هایی که در خانه های پر از خشونت و دعوا بزرگ شده باشند، از این اتفاق آسیب می بینند. نتیجه این آسیب به دو شکل نمایان می گردد، در حالت اول کودک به فرد بالغی تبدیل می گردد که صحبت کردن معمولی را بلد نیست و هر بحث و اختلاف نظری را به درگیری و خشونت می کشاند و در حالت دوم، کودک تصمیم می گیرد در بزرگسالی به هیچ دعوایی ورود پیدا نکند. در چنین شرایطی فرد نرمش بیش از میزان از خودش نشان می دهد و زمینه سواستفاده و زورگویی را برای بقیه فراهم می نماید.

7. پیش قدم نشدن برای آغاز ارتباط

یکی از نتایجی که تروماهای کودکی در ما ایجاد می نمایند، بی اعتمادی به بقیه است. وقتی بی اعتمادی شدیدی در درونمان تجربه می کنیم، ارتباط گرفتن برایمان به شدت سخت می گردد و برای آغاز هیچ رابطه ای پیش قدم و داوطلب نمی شویم. هر کسی که در دوره ای وارد زندگی ما می گردد، امیدها و ایده های جدیدی را برایمان به همراه می آورد و کسانی که هیچ میلی به معاشرت با دیگران ندارند به مرور زمان انسان هایی کسل و بی انرژی می شوند. اگر در کودکی آسیب دیده اید و عشقی که احتیاج داشتید را از والدینتان دریافت ننموده اید، به غار تنهایی پناه نبرید. شما شایسته و لایق عشق و محبت هستید، به شرطی که از آغاز کردن ارتباط با بقیه نهراسید و برای روابط صمیمانه پیش قدم شوید.

8. بلد نبودن حل کردن اختلاف ها

همان طور که گفتیم اختلاف و تعارض جزو جدانشدنی روابط انسانی هستند و ما تا زمانی که یاد نگیریم چگونه این اختلافات را مدیریت کنیم، به یک رابطه سازنده و موثر دست پیدا نخواهیم کرد. برای رسیدن به نقطه مطلوب ضروری است نظرات تان را واضح و به شیوه ای منطقی ابراز کنید و گفته های طرف مقابلتان را با صبوری بشنوید و اگر مصاحبه به چالش کشیده شد، بدون خشونت و پرخاشگری، بتوانید آن را به خوبی مدیریت کنید. ترک رابطه، قهر کردن و رفتار کردن به گونه ای که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده، روینمودهای نادرستی هستند که آینده یک ارتباط را به خطر می اندازند.

9. تکاپوی بیش از حد

یک رفتار رایج بین کسانی که در کودکی مورد بی مهری والدین قرار گرفته اند، کوشش و تکاپوی بیش از حد است. شخصی که در کودکی به این باور رسیده که مورد بی توجهی قرار می گیرد چون توانمند، خوب و کافی نیست، در بزرگسالی کوشش می نماید با دستاوردهای زیاد این احساس ناکافی بودن را جبران کند. اگر به روابط طولانی علاقه ندارید، از تعهد دادن به کاری یا شخصی اجتناب می کنید یا داشتن امنیت و ثبات در رفتار را به حل شدن در زندگی روزمره تعبیر می کنید، شاید لازم باشد باورهایتان را دوباره ارزیابی کنید. شاید میل شدید شما به فعالیت کردن به دلیل حس ناامنی و بی اعتمادی است که در کودکی دریافت نموده اید.

10. کوشش برای تغییر شریک زندگی

راضی نبودن از شرایط زندگی یک الگوی رفتاری رایج بین افرادی است که در کودکی آسیب های روحی بزرگی متحمل شده اند. این رفتار مخرب از این باور ناشی می گردد که همواره چیزهای بهتری هست که در دسترس ما نیست و باید به آن ها دست پیدا کنیم و برای پاسخ دادن به این ترس درونی، به کمال گرایی افراطی روی می آوردند. این کمال گرایی در روابط همسری به شکل نارضایتی و تحقیر شریک زندگی بروز پیدا می نماید. چنین فردی همسرش را مسبب همه مسائل زندگی می بیند و به جای اینکه سعی کند به سهم خود را در کارهایی برای بهبود شرایط انجام دهد، از همسرش مداوم انتقاد می نماید و می گوید تو اگر تغییر کنی، ما دیگر مسئله ای با هم نخواهیم داشت.

سخن آخر

آیا این الگوهای رفتاری قابل تغییر هستند؟ پاسخ این سوال می تواند مثبت باشد، به شرطی که با یک اراده قوی قدم در جهت خودشناسی و رشد گذاشته باشید. قدم اول این است که آسیب ها و تروماهای کودکی را به رسمیت بشناسید و بدانید هر کدام از آن ها چه تاثیری بر شخصیت فعلی شما گذاشته اند. زمانی شما قادر به تغییر رفتارتان خواهید بود که الگوی فکری مخرب را بشناسید، آن ها را کنترل کنید و با رفتارهای درست جایگزین کنید.

می توانید از مشاوره های روان شناسی بهره بگیرید تا جهت خودشناسی را آسان تر و سریع تر در کنار یک فرد متخصص طی کنید. افراد سمی را از زندگی تان دور کنید و برای رسیدن به آرامش و صلح درونی، قبول کنید که هیچ کس کامل نیست. والدینی که با رفتارهای نادرست، آسیب های بزرگی به روان بچه ها وارد می نمایند احتمالا همان بچه ها گذشته هستند که در خانواده های بد عملکرد رشد نموده اند و بدون اینکه متوجه باشند، همان رفتارهای غلط را تقلید می نمایند.

شما می توانید فردی باشید که با اصلاح رفتار خود، نقطه پایانی بر چرخه خشونت و بدرفتاری در خانواده می گذارد. پس ضروری است مهارت های برقراری ارتباط سازنده و سالم را بیاموزید و برای راهنمایی و مدیریت تعارض ها قدم بردارید.

این مطلب فقط جنبه آموزش و اطلاع رسانی دارد. پیش از استفاده از توصیه های این مطلب حتما با یک متخصص مشورت کنید. برای اطلاعات بیشتر بیانیه برطرف مسؤولیت خبرنگاران مگ را بخوانید.

منبع: psychology today

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 19 خرداد 1401 بروزرسانی: 19 خرداد 1401 گردآورنده: sms-jok.ir شناسه مطلب: 2021

به "تروماهای کودکی چگونه روابط ما در بزرگسالی را تحت تاثیر قرار می دهند؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تروماهای کودکی چگونه روابط ما در بزرگسالی را تحت تاثیر قرار می دهند؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید